سالها پیش از این ،
زیر یک سنگ گوشه ای از زمین
من فقط یک کمی خاک بودم ،همین
یک کمی خاک که دعایش
پر زدن آن سوی پرده ء آسمان بود
آرزویش همیشه
دیدن آخرین قله کهکشان بود
خاک هر شب دعا کرد
از ته دل خدا را صدا کرد
یک شب آخر دعایش اثر کرد
یک فرشته تمام زمین را خبر کرد
و خدا تکه ای خاک برداشت
آسمان را در آن کاشت
خاک را
توی دستان خود ورز داد
روح خود را به او قرض داد
خاک ،
توی دست خدا نور شد ،
پر گرفت و از زمین دور شد .
راستی! من همان خاک خوشبخت
من همان نور هستم .
پس چرا گاهی اوفات
این همه از خدا دور هستم؟؟!!
عرفان نظرآهاری
آری تو که از پدر و مادر بر من مهربان تری
ای عزیز ماندنی !
ای ناب سخت یاب !
تو یگانه شاهد شریفی بر لحظه لحظه های رنج من.
ای خوب خواستنی !
اکنون دستان درد مند و نیازمند خویش را بر آستان نیلوفرینت می گشایم
و از تو ، برای همسایه مان که نان ما را ربود ، نان
برای یارانی که دل ما را شکستند ، مهربانی
و برای عزیزانی که روح ما را آزردند ، بخشش
و برای خویش ، آگاهی
عشق ، عشق و عشق
طلبم.آسما ن دلگیر است
پشت دل های پر از غصه مجالی ست که نور
پلک را بگشاید
و من از میان میانه های بن بست عبور آده ام
می روم در گذر لحظه احساس دعایی بکنم .
با نمازی که از عاطفه ء عشق پر است
و در همسایگی چشم خدا می خندم
باز دل را به خدا می بندم.....
خدایا!
بگذار دریا باشم، ساکن و ساکت
که طوفان های سخت مرا به هیجان نیاورند.
خدایا!
قلبم را مثل آسمان صاف و پاک کن که لکه کدورتی از اعمال دیگران بر ساحتش ننشیند.
خدایا!
تو مرا به دریای درد غوطه ور کن تا لذت پیروزی و زندگی را به کلی فراموش نکنم.
خدایا !
مرا از گرداب خود خواهی و از گردباد مصلحت طلبی و از طوفان های هوی و هوس نجات بده و به ما قدرت ایثار عطا کن و بگذار که لذت ایثار همه ء وجود ما را سیراب کند.
ای خدای بزرگ!
نه از جهنم تو وحشتی دارم و نه به بهشت تو طمعی ، محرکمن در زندگی فقط عشق به توست . مرا بسوزان ، اسخوان هایم را خورد کن ولی
لحظه ای مرا از خود دور نساز.
" بخشی از مناجات شهید چمران "
خداوند بینهایت است و لا مکان و بی زمان
خداوند بی نهایت است اما ...
به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود می آید
و به قدر ایمان تو کارگشا ست
یتیمان را پدر میشود و مادر
محتاجان برادری را برادر میشود
عقیمان را طفل میشود
نا امیدان را امید میشود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر میشود
پیران را عصا میشود
محتاجان به عشق را عشق میشود
خداوند همه چیز میشود، همه کس را...
به شرط اعتقاد ، به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح ، به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشوییید قلب هایتان را از هراس ناراست
و مغز هایتان را از هر اندیشه ء خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار نا پاک
و چشم هایتان را از هر تصویر ناروا
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
بپرهیزید از ناجوانمردی ها ، ناراستی ها
چنین کنید تا ببینید چگونه خداوند
بر سر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند
در دکان شما ترازویتان را میزان میکند
و در کوچه های خلوت شب ، با شما آواز میخواند
مگر از زندگی چه میخواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود ؟!!
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست ؟
ملا صدرا
.: Weblog Themes By Pichak :.
